سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آتش عشق

 

عجب سوزنده ما را آتش عشق
آتش عشق
آتش عشق
تمام شعله های سرکش عشق
سرکش عشق
سرکش عشق
عشق عشق عشق عشق
بغیر از عشق ما را پیشه ای نیست
پیشه ای نیست
پیشه ای نیست
زبان و روح را اندیشه ای نیست
اندیشه ای نیست
اندیشه ای نیست
اگه عشق نباشم نیستم من نیستم من
نمیدانم هستم ،کیستم من کیستم من

و بر ساز و برگ زندگانیی
تمام شعر و آهنگ جوانی

نوشتم بر تن سرخ شقایق
من و عشق و من و عشق و من و عشق
عشق بانی مناجات من است
عشق همه ذرات من است
عشق عشق عشق عشق
عشق عشق عشق عشق
بدون عشق میل خوندنم نیست
بدون عشق شور موندنم نیست
اگر در بارگاه دل نشینم
درون هر جونه عشق بینم
عشق عشق عشق عشق


مهتاب چه می گوید

مهتاب می گوید:
دیگر بهانه ای برای ماندن نمانده
بهانه ای حتی برای یک لحظه ایستادن
غریبه ام و از تباری دیگر
و می دانم درون قلب مهربان او
جایی برای من نخواهد بود
!
صاعقه ای باید
که تنم از این دیار برکند
ودلم از او...


ستاره می گوید:
پس چیست راز این همه روشنایی؟
 بگذار تا سحر شود
خورشید پر و بال خیال بگشاید
آنگاه حقارت افکار مرا
با چشم خویشتن ببین!



و اما عشق

به بهای عشق همه را دادم بر باد


و میدهم اکنون زندگی را برای تو به باد


امروز زندگی درسی داد ........


 


بی نهایت= عشق lim


        X0 ...... عشق


 


یعنی از عشق نمیتوان حد گرفت .......


این را دیگر استاد ریاضی نگفته بود !


زندگی برایم پای تخته نوشت :


عشق همیشه بی نهایت است


و فردا دیگر درس نخواهند داد !


گویا تعطیل است .......


 


این حد رو ما بچه های ریاضی هم حیرونش موندیم !


بلد نیستیم ! شما هم نپرس !


لعنت به بعضی از این درسها که ما میخونیم !


خیلی دلم گرفته ......


قربون صفای همتون